به این فکر میکنم که نکنه مفهوم مرگ با خارج شدن از این دنیا فرق میکنه. آدم وما قرار نیست مرگش با از کار افتادن بدنش همزمان باشه که. این خیلی نکتهی عجیب غریبیهها! این افسردگی توی چند ماه اخیر خیلی زورش بیشتر شده و همین باعپ شده که من عادت کنم به بطور مداوم 24/7 فکر کردن به این مهملات یا اینکه راه فراری ندارم و این پروسه پروسهی مرگ منه که مدتهاست استارت خورده و کم کم داره به سکانس نهایی نزدیک و نزدیک تر میشه؟ قرنطینه و برزخی بنام فردا
کم ,فکر ,خیلی ,پروسه ,فراری ,ندارم ,به این ,اینکه راه ,یا اینکه ,این مهملات ,راه فراری
درباره این سایت